کد مطلب:314992 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:405
گوسفند نذر کردم
نامه یكی از زراره رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) علویه خانم موسویان كه پس از احوال پرسی، دو كرامت را مرقوم داشته اند كه ملاحظه می فرماید:
اینجانب یكی از سادات موسوی می باشم. حدود هشت سال پیش در خواب
[ صفحه 568]
دیدم عده ای سوار ماشین بودیم و به طرف وادی السلام قم در حركت بودیم كه ناگهان تصادف مهیبی برای ما واقع شد و بنده در خواب فریاد كشیدم «یا اباالفضل علیه السلام» و در ادامه خواب ناگهان با كمال تعجب ماشین و سرنشینان بدون هیچ صدمه ای نجات یافتند. عصر همان روز اتفاقی شبیه همین خواب برای پدر شوهرم اتفاق افتاد و ماشین با شدت با ایشان برخورد كرد و اینجانب تا این قضیه را شنیدم به یاد خواب دیشب افتادم و گوسفندی برای حضرت ابوالفضل (علیه السلام) و سلامتی ایشان نذر كردم. و دو عدد از النگوهایم را برای این موضوع از دست درآوردم و با عنایت باب الحوائج ابوالفضل (علیه السلام) پدر شوهرم از مرگ حتمی رهایی پیدا كرد و ما نیز دریچه ای از كرامت برای امام حسین (علیه السلام) را به چشم دیدیم.
خادمه اهل بیت. قم مقدسه
اینجانب یكی از سادات موسوی می باشم. حدود هشت سال پیش در خواب
[ صفحه 568]
دیدم عده ای سوار ماشین بودیم و به طرف وادی السلام قم در حركت بودیم كه ناگهان تصادف مهیبی برای ما واقع شد و بنده در خواب فریاد كشیدم «یا اباالفضل علیه السلام» و در ادامه خواب ناگهان با كمال تعجب ماشین و سرنشینان بدون هیچ صدمه ای نجات یافتند. عصر همان روز اتفاقی شبیه همین خواب برای پدر شوهرم اتفاق افتاد و ماشین با شدت با ایشان برخورد كرد و اینجانب تا این قضیه را شنیدم به یاد خواب دیشب افتادم و گوسفندی برای حضرت ابوالفضل (علیه السلام) و سلامتی ایشان نذر كردم. و دو عدد از النگوهایم را برای این موضوع از دست درآوردم و با عنایت باب الحوائج ابوالفضل (علیه السلام) پدر شوهرم از مرگ حتمی رهایی پیدا كرد و ما نیز دریچه ای از كرامت برای امام حسین (علیه السلام) را به چشم دیدیم.
خادمه اهل بیت. قم مقدسه